سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

شروع دوباره

با سلام

سالها از اون روزی که برای اولین بار تو پرشین بلاگ نوشتم گذشت .

سالها از اون روزی که مهاجرت کردم به اینجا هم گذشت.

و من دیگه اون جوان پر شور گذشته نیستم.


توی این سالها من سربازیم رو تموم کردم، یک شغل انتخاب کردم و ازدواج کردم.

روزها و شبهای زیادی رو با خوشحالی یا ناراحتی سر کردم و غمها و شادیهای زیادی رو تجربه.

نکات جدیدی از زندگی یاد گرفتم و دلایل زیادی رو کشف کردم.


مهمترین نکته ای که یاد گرفتم این بود که تا جایی که میتونم سکوت کنم و کمتر حرف بزنم.

اما چند وقتیه شهوت نوشتن بازم به سراغم اومده و دوست دارم بازم بنویسم.

قبلا این نوشتن بهم آرامش میداد


امیدوارم